بیست و یک ماه، فرت!
عزیز دلم، باورم نمیشه که تو... اون جوجوی مظلوم کوچولو انقدر زود بزرگ و وروجک شدی.
امروز دقیقن بیست و یک ماهه که در کنارت میخوابم و این روزا جزو شیرین ترین روزهای زندگیمونه.
وقتی داری شیر میخوری و بهت میگم چشماتو ببند، دستتو مشت میکنی و انگشت سبابه کوچولوتو رو چشمت فشار میدی و با چشم دیگه داری منو نگاه میکنی! میخوام قورتت بدم عسلم
روزی صدبار تنها جمله ای رو که بلدی با فاعلهای مختلف تکرار میکنی و منتظر جواب من میمونی:
بابا کوجا؟ مامانی کوجا؟ آقاجی( آقاجون) کوجا؟ امین کوجا؟ عمو کوجا؟ عزیز کوجا؟ باباجی (بابایی) کوجا؟..... بعد از شنیدن جواب هم میگی: آهها !!! قربون اون حرف زدنت آخه
زود بزرگ نشو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی