امیرطاهاامیرطاها، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

امیرطاها

خوش زبان من

عزیز دلم ، دقیقن امروز بیست و دو ماهه شدی و این یعنی به سرعت برق و باد دوماهه دیگه دوساله میشی!!! باورشم سخته، تو جوجه کوچولو....   این روزا شدیدن درگیر صحبت کردنی! ینی هی میخوای حرف بزنی و خب...خیلی موفق نیستی، کلن عادت داری هرکلمه ای رو اونقدر میگی تا ما تکرار کنیم و تو بفهمی که ما متوجه منظورت شدیم!‌اونموقعه که خیالت راحت میشه.   از سه روز پیش هروقت سوار ماشین میشدیم هی یه بند میگفتی بلی، بادی یا یه همچین چیزی! من هرچی که به عقلم میرسید و تو خیابون میدیدم و میگفتم ولی تو اروم نمیشدی، خلاصه مستاصل بودم حسابی، و تو هم اعصابت خورد! تا اینکه دیروز محمدامین سه تا از ماشیناشو اورد بازی کنی که یه هو دیدم با ذوق فراوون گفتی...
29 آبان 1391

بیست و یک ماه، فرت!

عزیز دلم، باورم نمیشه که تو... اون جوجوی مظلوم کوچولو انقدر زود بزرگ و وروجک شدی. امروز دقیقن بیست و یک ماهه که در کنارت میخوابم و این روزا جزو شیرین ترین روزهای زندگیمونه. وقتی داری شیر میخوری و بهت میگم چشماتو ببند، دستتو مشت میکنی و انگشت سبابه کوچولوتو رو چشمت فشار میدی و با چشم دیگه داری منو نگاه میکنی! میخوام قورتت بدم عسلم   روزی صدبار تنها جمله ای رو که بلدی با فاعلهای مختلف تکرار میکنی و منتظر جواب من میمونی: بابا کوجا؟ مامانی کوجا؟ آقاجی( آقاجون) کوجا؟ امین کوجا؟ عمو کوجا؟ عزیز کوجا؟ باباجی (بابایی) کوجا؟..... بعد از شنیدن جواب هم میگی: آهها !!! قربون اون حرف زدنت آخه   زود بزرگ نشو     ...
30 مهر 1391

دیدن دوستای جدید

سه شنبه سیزده تیر با دوستای نینی سایتی قرار گذاشتیم و رفتیم پارک، جای همه خالی   اول از همه بگم گل پسرم دیگه خیلی هنرمند شده! دیگه دوربینو برمیداره و روشنش میکنه و چیلیک چیلیک عکس میگیره! کارشم بد نیست بچم ، اینم یه نمونش که از ارشان گرفته:     آخجون توپ بازی:     دوستای تازه:     مامان جونی خسته شدم، چقد عکس میگیری؟! بیا بریم توپ بازی:     قربون صدقه ی آوینایی :     یه خواب دلچسب تو هوای عالی بعد از بازی:       به امید قرارای بعدی با تعداد بیشتری از دوست جونا ...
15 تير 1391

هرچی صدقه بدم بازم کمه...

عزیز من، نمی دونی چه حالی شدم وقتی دیدم بالای چشمت رو، خدا خیلی به ما رحم کرد. آخه شیطون خیلی وروجک شدی و یه جا بند نمیشی، به فکر خودت نیستی لا اقل فکر دل منو بکن که چقدر میلرزه.  مثل فرفره رفتی تو اتاق و یهو با صدای گریت پریدیم. ایشالا همیشه سلامت باشی و بلا ازت دور باشه عزیز دلم. ...
9 اسفند 1390

وروجک من

وروجک من که تقریبا راه میره، این روزا سعی میکنه خودشو به هر سوراخ سمبه ای برسونه ،همچین باریک میکنه خودشو واسه رد شدن از مازهای موجود که آدم میمونه تو خلقت این جوجه! و حالا : ...
9 اسفند 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرطاها می باشد